تعقل و تفکر
قبل از پاسخ به اصل سوالات دانستن چند نکته خالی از لطف نیست :
نکته اول : طبق آیات و روایات خداوند سبحان از هر مهربانی مهربانتر است و به اصطلاح عامیانه او از هر
مادری نسبت به انسان مهربانتر و دلسوز تر است .
نکته دوم : خدای سبحان موجودات عالم را برای رسیدن به کمال و سعا د ت آفرید
حال کمال هر موجودی با دیگر موجود فرق دارد بحث دیگری است که در این مقال، مجال
طرح آن نیست ، و از جمله برای سعاد ت و
کمال انسان دستورات و برنامه ویژه ای تدارک شده که به آن دستورات « دین » می نامیم
.
نکته سوم : پروردگار عالم حکیم است و
حکیم به کسی گویند که کار عبث و بیهوده انجام نمی دهد [ پس تمام افعال الهی اعم از
خلق جهان و منظومه ها و کهکشانها و آسمان هفتگانه وانسان و ....همگی بیهوده خلق
نشده بلکه بر اساس حکمت اوست ] اما اینکه
عقل های کوتاه و ناقص ما بتواند به حکمت های الهی برسد خیلی خیلی مشکل است ، گاهی
با توجه به پیشرفت های علمی به حکمت بخشی از امورات نظام هستی شاید پی ببریم ، که
این در مقابل دریای بیکران رحمت حق ناچیز است و به شمار ش ناید .
نکته آخر: با توجه به نکات بالا به این نتیجه می رسیم که ما برای رسیدن به
سعادت و خوشبختی دو سرا باید به دستورات دینی عمل کنیم خواه حکمت آن عمل را بدانیم
یا ندانیم در اینجا مثالی بزنم : وقتی پزشک وارد اتاق بیماران می شود تناسب حال
جسمی هر کدام از بیماران دستورات خاصی به پرستار می دهد مثلا تخت شماره یک باید
ناهار کباب برگ بخورد و تخت شماره دو سوپ و تخت شماره سه اصلا غذا نباید بخورد
اینجا بیمار حق اعتراض ندارد که چرا به آن دو نفر غذا می دهید و به من غذا نمی دهید
یا بگوید آقای دکتر با من دشمن است و از
این قبیل حرفها ، چرا که او به علت و فلسفه کار پزشک آشنا نیست . پزشک خوبی وشفای
او را می طلبد .
اکنون با توجه به مطالب بالا به پاسخ سوالات می پردازیم :
س1 : چرا خداوند دو آدم و دو حوا خلق نکرد تا فرزندان شان در ازدواج گرفتار
محرمیت نشوند ؟
ج 1: در مورد تکثیر نسل حضرت آدم نظرات گوناگونی طرح شده است که به طور خلاصه
بیان می کنم :
1- فرشتگانی به شکل انسان اعم از مرد و زن تمثل پیدا کردند تا فرزندان آدم با
آنها ازدواج کنند .
2- به دستور خداوند که خود جاعل و
قانون گذار است در آن زمان ازدواج خواهر و برادر گناه نبوده بلکه دستور خدای حکیم
است . به عنوان مثال خوردن گوشت مردار و خوک حرام است اما در مقام اضطرار وترس از جان دادن، شرع اجازه می دهد تا
مقداری از آن گوشت حرام را میل کند .این اجازه کسی است که خودش قانون گذاراست و
خودش در مقام قضاوت می نشیند و حکم می کند و در پایان هم ثواب یا عقاب با اوست .
3- فرزندان آدم با دختران و پسرانی
از نسل انسانهای گذشته ازدواج نمودند
س2: چرا ما نوجوانان در جوانی بیشتر فکر می کنیم و به رویا و توهم بیشتر علاقه
داریم ؟ آیا این کار گناه است ؟
ج2: از مطالبی که در اسلام روی آن بسیار تاکید شده ، مساله تفکر است . در آیات
و روایات بسیاری بر این قضیه تاکید شده است ،حتی یک ساعت فکر کردن را بهتر از
هفتاد سال عبادت عنوان کردند ؛ اما آنچه را که ما در نوجوانی و حتی در بزرگسالی و
تا پایان عمر بدان مبتلا هستیم فکر نیست بلکه خیالات و خطوراتی است که در ذهن انسان می آید .
انسان ازسن کودکی به بالا در
جنبه ادراکی و فهمی مراحلی را طی می کند که عبارت است از :
1- حس
2- خیال
3- وهم
4- عقل
با زبان ساده تر می توان ذهن انسان را به یک ظرف بزرگی تشبیه کرد که درون آن
ظروف کوچکتری به نامهای حس ، خیال، وهم ، عقل ، قرار دارد .
در مرحله اول ذهن کودک به وسیله حواس پنجگانه « بینایی ، شنوایی ، بویایی ،
چشایی و لامسه » آنچه که پیرامون اوست درک می کند .
در مرحله دوم ذهن با داشتن سرمایه محسوسات به کمک قوه خیال شروع به فعالیت می
کند در این مرحله ذهن دست به ساختن
موجوداتی می کند که در خارج اصلا وجود ندارند همانند یک مونتاژ گر که مواد اولیه
را از طبیعت برداشت می کند وآن را با تغییر و تحولات شیمیایی و پتروشیمی تبدیل به
لاستیک، پلاستیک و دیگرمواد می کند . امروزه تمامی فیلمهای تخیلی که در شرکتهای
بزرگ فیلمسازی ساخته می شود به کمک همین قوه خیال است ، که در اصل مواد اصلی آن از
جهان خارج گرفته شده است، بعنوان مثال اسبی را کارگردان ترسیم می کند که دارای بال
و شاخ و منقار و چنگال است که در خارج و
واقعیت چنین اسبی وجود ندارد ولی خیال پرداز با دیدن بال پرنده و شاخ گوزن و....وبدن اسب این تصاویر ذهنی را با هم ترکیب می کند و موجود جدیدی به
وجود می آورد .
مرحله سوم قوه وهم است . انسان به وسیله این قوه ونیرو جزییات را درک می کند
مثلا محبت، عداوت، زیبایی ، ووو.... تمامی به وسلیه همین نیرو است .
تا این سه مرحله حیوانات نیز با انسان شریک هستند . یعنی حیوانات نیز دارای
قوه حس ، خیال ، و وهم ند فرق اساسی بین انسان و حیوان در مرحله چهارم است .
مرحله چهارم « قوه عقل» است که با کمک این قوه انسان کلیات را درک می کند
مانند حل مسایل پیچیده ریاضی و فیزیک و فلسفه و.....
با توجه به آنچه بیان شد اولاَََََُ هر چه که در ذهن ما می گذرد فکر نیست گاهی
خیال و خطورات است و ثانیا فکر گناه بد
است چرا که انسان را به سوی گناه می کشاند
و لی مادامی که به مرحله عمل نرسد عذاب و
عقابی ندارد.
حضرت امیر (ع) فرمودند : من کثر فکره فی المعاصی دعته الیها = کسی که درباره گناه و گناه نمودن زیاد فکر کند عاقبت
مبتلا به آن گناه می شود .
س3: ما در کودکی گناه می کردیم و خیلی ها می گفتند شما قلبتان پاک است و خدا
شما را می بخشد حال هم همین حرف را می
زنند که شما را خدا زود می بخشد آیا اگر توبه کنیم و باز هم همان را انجام دهیم
خدا ما را می بخشد؟
ج3: گناه انسان دو جنبه دارد یا در منطقه خداوند است که به آن «حق الله » می گوییم و یا در
منطقه انسان است که به آن « حق الناس » می گوییم .
حق الناس یا حق مردم تکلیف بردار
نیست و در هر زمانی از شرایط سنی انسان در حق مردم کوتاهی کند و یا در حقوقشان
تجاوز کند باید حقوق آنان را پرداخت کند مثلا من در کودکی یا نوجوانی با توپ شیشه
خانه ای را شکستم و صاحب خانه متوجه این قضیه نشد امروز که به سن تکلیف رسیدم و
اگر بخواهم توبه کنم در قدم اول باید حق الناس را بپردازم یا پول آن شیشه را بدهم و یا از صاحب آن منزل
رضایت بگیرم اما حق الله از زمانی است که
انسان(چه دختر و چه پسر ) به سن بلوغ برسد .
انسان های معمولی هر چقدر سن شان کمتر باشد پاکی بیشتری دارند و به تعبیر
عامیانه قلبی پاک دارند و طبیعتا نصیحت و موعظه در آنها زودتر و بهتر اثر می کند و
به طریق اولی توبه آنها زودتر پذیرفته می شود چون خیلی آلوده به گناه نشدند با
توجه به آیات قرآن ، توبه انسان تا لحظه مرگ پذیرفته است ؛اما اینکه انسان گناه
بکند به امید اینکه بعدا توبه بکند این به فرمایش امام رضا (ع) خودش را مسخره کرده
در ضمن انسان چه تضمین دارد که تا بعد از آن گناه زنده باشد تا بتواند توبه کند .
خوب است بدانیم توبه یک امر قلبی و درونی است توبه یک لفظ نیست که من فقط
استغفار کنم بلکه توبه بازگشت به مسیر خداست مثالی عرض کنم اگر راننده ای از مسیر
اصلی در جاده منحرف شود و خودش هم متوجه این انحراف باشد و هزار بار هم اگر بگوید من منحرف شدم این گفته، او را به مسیر
اصلی بر نمی گرداند بلکه باید حقیقتا به جاده باز گردد، در این جا هم همینطور است.
س4: خدا فرشته ها را برای چه آفریده ؟ آیا فقط برای مراقبت از انسان ها آفریده
شدند؟
ج4: قرآن از جمله موجوداتی را که نام می برد فرشته گان هستند که ما یارایی درک
حسی آنان را نداریم و چون ما با حواسمان نمی توانیم آنان را درک کنیم از ویژگیهای
وجودی آنان نمی توانیم آگاهی داشته باشیم مگر همان مقدار که آفریننده ی آنان در
قرآن به ما معرفی می کند و اینان ماموران الهی در برخی امورات هستند که با توجه به
ویژگی خلقتشان فقط از این نوع موجود این امورات بر می آید؛اما اینکه بگوییم کار
آنها منحصر درمراقبت از انسان است این اشتباه است چرا که قرآن کارهای فراوانی را
برای فرشته ها نام می برد از جمله :
1- فرشتگان
حامل و رساننده وحی به پیامبرانند.
2- نزول امر
الهی به دست فرشتگان است . ( مقصود از امر
الهی امر تکوینی است )
3- امداد
مومنین
4- نوشتن کردار
بندگان خدا
5- بشارت دادن
به مومنان
6- شفاعت
کنندگان
7- قبض ارواح
علاوه بر اینها فرشتگان در برزخ و قیامت نیز حضور دارند که مامورین عذاب و یا
ثواب می باشند.
س5:خداوند از چه جنسی است اگر از جسم و روح نیست چگونه است ؟ چگونه می توان
وجود خداوند را اثبات کرد؟
ج5:معصومین ما که انسانهای کاملی هستند و دارای عقل کاملند، در روایاتی به ما دستور دادند تا در مخلوقات خدا فکر کنیم ولی در
ذات حق و خلق خدا فکر نکنیم که تاریکی و الحاد را به دنبال دارد زیراهمان طوری که قبلا توضیح دادم وسیله ادراک
انسان یا حس است و یا خیال و یا وهم و یا عقل که ذات مقدس الهی نه محسوس به حواس
است و نه در خیال کسی و نیز به وهم وعقل
ناید .
به قول فواد کرمانی : خدای وهم خویش را نه ساجدم نه راکعم
ما از طریق آثار الهی پی به وجود خدا می بریم ما هر چه به زمین نگاه کنیم و
خاک ها و سنگ های آن را به آزمایشگاه ببریم چیزی به نام جاذبه نمی بینیم ولی از
افتادن سیب از درختی پی می بریم که جاذبه
وجود دارد پس لازم نیست هر چیزی را با چشم ببینیم تا به وجود آن ایمان بیاوریم . ما از آثار خلقت از
نظم در جهان هستی و.... به وجود خدا ایمان می آوریم .
موفق
باشید .
«عالم ربانی ومعلم اخلاق» حضرت آیت الله حاج شیخ احمد مجتهدی تهرانی (ره) در نهم مهرماه سال 1302هجری شمسی درخاندانی مومن وپرهیزکاردیده به جهان گشود . پدرایشان مرحوم حاج محمدباقر،که ازکاسبان معروف ومتدین تهران بود،نام فرزندش راهم نام پدرش ،مرحوم میرزااحمد ـــ ازتجار مومن ومشهورعصرخویش ــ احمد نامید. بعد از این دوبزرگوار تمامی نیاکان حضرت استاد از بزرگان ومجتهدان بنام کاشان بودند از این جهت ایشان به «مجتهدی » مشهورشد . از جمله می توان به ملامحمدعلی مجتهد،ملامحمدباقرمجتهدوملامحمد کاظم مجتهد کاشانی اشاره نمود.
توجه و دقت درمنش و گویش ازسوی مرحوم حاج محمدباقر (پدراستاد) سبب شد تاایشان ازکودکی باپاکی و طهارت ویژه پرورش یافته و زمینه های طلبگی را در آینده فراهم نماید .ایشان می فرمود: « زمانی که در سال سوم دبستان بودم مدیر مدرسه تشخیص داد تا من امام جماعت دانش آموزان باشم » .(1 )به راستی این کودک نه ساله چه رفتاروگفتاری باید داشته باشد تا مدیرباتجربه ومسن مدرسه را مجذوب خویش کند .
مواظبت بر انتخاب صحیح دوست ورفیق ازدیگر دغدغه های پدر استاد بود و ایشان نیزاین اخلاقیات وعرفیات رابه خوبی آموخته بود، نگارنده این سطورکه خود سالیان متمادی افتخار شاگردی ایشان وبعد ها توفیق خدمت گزاری درسمت معلمی راداشته بارها وبارها این جمله را ازایشان شنیدم که می فرمود:(( تمام رمزموفقیت من به خاطر نداشتن رفیق است )) البته مقصودشان نداشتن رفیق وهمنشین بد بود .وی مکرراین ابیات را در این زمینه زمزمه می کرد :
تا توانی می گریز از یا ربد یار بد بدتر بود از مار بد
مار بد تنها تورا برجان زند یاربد برجان و هم ایمان زند
ویا
همنشین تو از تو به باید تاتورا عقل دین بیافزاید
استاد ،عامل طلبگی خویش را، مرهون رفیق خوب می دانست ،که پای اورا به جلسات قرائت قرآن، باز کرده بود. ایشان مقدمات علوم دینی را نزد مرحوم آیت الله حاج شیخ علی اکبربرهان (ره) ،که از شاگردان عارف سترگ مرحوم آیت الله حاج سیدعلی آقا قاضی (ره) بود،فراگرفت .
جناب حاج سید محمدحسن قاضی فرزند ارجمند آیت الله قاضی، درباره مرحوم برهان می نویسد :« خطیب برجسته ومتقی ونیک مردی باصفا بود در وقاروآرامش واشتغال به عبادت واندیشه وتعمق وفهم حوادث محیط وعزم براصلاح و تهذیب دیگران واعمال مفیدبه حال اطرافیان خودازطلبه و غیره پیش قدم بود ...» 2
استاد در شب 17ربیع المولود 1362هجری قمری درسن 19سالگی درمحضراین عالم برجسته ومتقی، مزین به لباس روحانیت گشت ،البته تا قبل از این دربازار تهران به پدربزرگوارشان در امر حسابداری کمک می نمود و این کاردرکنارتحصیل انجام می گرفت؛ ولی بعد از ملبس شدن دیگر ادامه این کار را دربازارمصلحت ندیده وفقط به درس وبحث طلبگی پرداختند.آن روز ها وضعیت اقتصادی ومعیشتی طلاب وروحانیون اسفناک بود. از این رو پدر استاد نسبت به جداشدن ایشان از محیط کار واشتغال محض به دروس طلبگی ، اظهار نارضایتی می نمودند ،استاد آن ایام در مسائل شرعی ازمرجع شیعیان مرحوم آیت الله حاج سید ابوالحسن اصفهانی (ره) تقلید می کردند وباتوجه به فشارهای رژیم پهلوی و کمبود دانشجوی علوم دینی، مرحوم آقا سید ابوالحسن تحصیل علم راواجب دانسته و رضلیت پدررادرادامه این راه شرط نمی دانست ؛ ولی بعد ها پدر نه تنها اظهاررضایت نمود بلکه به داشتن چنین فرزندی نزد خویشان و دوستان افتخارمی کرد.
ایشان برای ادامه تحصیل (سطوح و خارج فقه واصول ) راهی قم شدند ودردروس آیات عظام بروجردی ، گلپایگانی ،مرعشی نجفی و... شرکت نموده و با دوست بزرگوارشان عالم ربانی مرحوم آیت الله حاج شیخ محمود تحریری (ره) مباحثه می کردند . و نیزبا تشویق وراهنمایی ایشان بود که مقداری از شرح منظومه سبزواری را نزد مفسرکبیرعلامه طباطبائی (ره) آموختند. وی دراین ایام ازدرس اخلاق حضرت امام خمینی (ره) و حاج آقا حسین فاطمی (ره) کسب فیض کردند.
استاد مجتهدی (ره) پس از طی مراحل تحصیل به دلیل پاره ای از مشکلات به تهران بازگشتند .(3 )این
مشکلات نعمتی مقدر شده از سوی پروردگار بود که بعدها سبب برکات زیادی شد .
درآن ایام یکی از بهترین مراکزتربیتی وعلمی تهران ، مسجد امین الدوله بود ،که توسط عابد زاهد، مرحوم حاج شیخ محمد حسین زاهد(ره) اداره می شد وچه بسیاراقشارمختلفی که با نَفَس ورفتاروبیانات ایشان تربیت اسلامی یافتندوبرخی نیزبه مقامات معنوی نایل شدند، ازاین خرمن گرم، بزرگانی چون عارف وعالم ربانی مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حق شناس (ره) وآیت الحق حاج شیخ علی سعادت پرور(ره)پرورش یافتند.
مرحوم حاج شیخ محمد حسین زاهد(ره) آن ایام دراثرکهولت سن وضعف قوای جسمانی، نیازبه روحانی جوانی داشت، تا اورا دراین امرمهم یاری کند. با دلالت وراهنمایی مرحوم آیت الله حق شناس (ره) که ازحضوراستاد در تهران مطلع شده بود ،مرحوم مجتهدی (ره) به محضرحاج شیخ محمدحسین زاهد(ره) راه یافت .ایشان بارها می فرمود:«کنارپله نوروزخان به آیت الله حق شناس برخورد کردم ،ایشان جویای حالم شد،من هم ماجرای برگشت به تهران راگفته ، به ایشان عرض کردم ، از رفقای تهرانی شنیدم که حاج شیخ محمدحسین زاهد دست تنهاست واحتیاج به کمک دارد؛ ولی ایشان مرانمی شناسد، حاج آقای حق شناس فرمودند: شب بیا مسجد امین الدوله، شب به مسجد رفتم، پس از نمازقرار بود حاج آقای حق شناس منبر بروند ؛ولی منبرشان رابه من تعارف کردند ومن هم در محضر حاج شیخ محمدحسین حدیثی را بیان کرده وآن راشرح دادم که مورد پسند ایشان قرارگرفت »
استاد پس ازوفات مرحوم زاهد طبق وصیت ایشان، چندسالی در مسجد حاج سیدعزیز الله بازار، تعلیم وتربیت شاگردان را به عهده گرفتندودراین ایام ازدرس خارج عبد صالح آیت الله حاج سید احمدخوانساری (ره) استفاده نمودند .
حاج آقا مجتهدی درسال 1375هجری قمری بنا به درخواست عد ه ای ازمتدینین برنامه آموزشی وپرورشی را، به مسجد حاج ملامحمدجعفر،که بعد ها به حوزه آیت الله مجتهدی معروف گشت ، انتقال داد.
ایشان با علم وتقوا بیش از نیم قرن به تعلیم وتربیت دانش جویان علوم دینی پرداخته وثمره آن تربیت افراد مختلفی اعم از طلاب و غیر طلاب بود که فرمودند :«علم وتقوا وتلاش متعهدانه در تربیت طلاب علوم دینی سه عنصرشاخص در شخصیت این روحانی عالی قدربود»(4 ) پرورش مجتهدان و محققان و مولفان ومبلغان ، مزد زحمات شبانه روزی ایشان در این دنیا بود. اساتید بزرگواری چون آیت الله خرازی و آیت الله استادی مدظلهما که از برجستگان حوزه می باشند نمونه ای از ثمرات زحمات این عالم ربانی است .
مکتب درسی وتعلیمی استاد از نظررژیم منحوس پهلوی «تبلیغات سوء علیه دولت وبسیارمضر»(5) تلقی می شد . حضورو فعالیت برخی شاگردان ایشان دربه ثمررساندن انقلاب اسلامی و خیل عظیم شهدای روحانی وطلبه این مدرسه ، درجنگ تحمیلی از قبیل حجج اسلام غلام حسین حقانی ، صالحی خوانساری و... ، دکتر مصطفی چمران، دکتر محمدعلی فیاض بخش ، دکترمحمودقندی ،مهندس تندگویان و.. شاهدی براین مدعاست که رژیم از آن هراسان بود.
تاکید ایشان درحمایت ازانقلاب اسلامی و رهبری ونیز بیان شیرین ومردمی، شخصیت او رامحبوب اقشارمختلف جامعه قرارداده بودو به راستی یکی ازمصادیق بارز این آیه شریفه بودکه «ان الذین آمنوا وعملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمن ودا» (6)
نَفَس اوگرما بخش محافل طلاب بود وشاگردان به تدریج ازمنش وروش او الگوبرداری می کردند بنده روزی به ایشان عرض کردم:« طلاب چه بخواهند و چه نحواهند ناخودآگاه متاثرازرفتار شما یند» .
استادمجتهدی براین باوربود که اگر طلبه در کنارآموزش علمی ، پرورش وتربیت عملی نیابد، دانش در دست اوهمچو تیغی است دردست زنگی مست، ازاین رو اهتمام زیادی دربیان مواعظ واحادیث اخلاقی داشته ورمز موفقیت طلبه را در انجام واجبات وترک محرمات ودرک سحرمی دانستند . نگارنده بارهاوبارها ازایشان می شنیدم که می فرمود:
صمت وجوع وسهروعزلت وذکربه دوام نا تمامان جهان راکند این پنج تمام
وگاهی این جمله راازالهی نامه علامه حسن زاده آملی بیان می کردکه:«الهی خروس راسحرباشد وحسن رانباشد»
تعلیم وتربیت شاگردان حوزوی وغیرحوزوی باعث نشدکه استاد ازتالیف وتصنیف غافل باشند وبرخی مباحث که به نظرشان مفید می آمد به نگارش درآوردازجمله آنان :
1) رساله مَحرم ونامحرم 2) رساله گناهان کبیره 3) رساله احکام غیبت 4)رساله ارث.
پس از سالیان سال تلاش و کوشش وخدمت به حوزه های علمی و با پشت سرگذاشتن دوران بیماری که ازآروزهای ایشان بود «دوست دارم دوسه سال آخرعمرم خانه نشین بشوم تا بیشتربه خودم برسم» (7)سرانجام در چهارم محرم الحرام 1429 هجری قمری 23/10/86درسن 85سالگی دعوت حق را لبیک گفته وبدن مبارکشان طبق وصیت در حوزه علمیه دفن شد .عاش سعیدا ومات سعید ا
سال 86 سال بسیار سختی برایم بود. از دست دادن بزرگانی که زدیده چشم یک تن کم وزدیده خرد هزاران بیش ، ازدست دادن آیت الله حق شناس و علامه عسکری وآیت الله مجتهدی تهرانی(ره) که به گردن بنده حق استادی داشتن، ذوق وشوق و رمق نوشتن در وبلاگ را از من گرفت، امیدوارم باپشت سرگذاشتن سالگرد این بزرگواران دوباره به کار خویش ادامه دهم. ان شاءالله
ادیبی
در حالی روزهای گرم تابستانی را پشت سر می گذاریم که این ایام با بهار عبادت و بندگی تلاقی کرده و این خود به گرمای تلاش و مراقبت بر نفس می افزاید . آری در آستانه ماه رجب واقع شدیم ،ماهی که می تواند مقدمه بهره برداری از ماه مبارک رمضان باشد .
بر باد فنا تا ندهی گرد خودی را
هرگز نتوان دید جمال احدی را
بسیاری از بزرگان برای استفاده از ماه مبارک رمضان تاکید بر مراقبت بر دو ماه رجب و شعبان داشتند .
ماه رجب ماه بسیار شریفی است به این جهت که:
1-از ماههای حرام است
2- از اوقات دعا می باشد حتی در زمان جاهلیت با این مطلب مشهور بوده و مردم آن زمان منتظر این ماه بودند تا در آن دعا کنند .
3-این ماه ، ماه امیر المؤمنین (ع) می باشد چنانچه در برخی روایات آمده که ماه شعبان ماه رسول خدا و ماه مبارک رمضان ماه خداست .
4- شب اول آن یکی از چهار شبی است که تاکید به زنده نگهداشتن آن به عبادت شده است .
5- نیمه ماه از محبوبترین روزها نزد خداوند است .
6-روز بیست و هفتم این ماه مبعث رسول اکرم (ص) می باشد .
حدیث ملک الداعی
یکی از مراقبتهای این ماه به، یاد داشتن حدیث ملک الداعی می باشدکه از پیامبر اکرم (ص)روایت شده است که فرمود : ((خدای متعال در آسمان هفتم فرشته ای را قرار داده است که« داعی» گفته می شود . هنگامی که ماه رجب بیاید این فرشته در هر شب این ماه تا صبح می گوید : خوشا به حال تسبیح کنند گان خدا ، خوشا به حال مطیعان خدا ، خداوند متعال می فرماید من مطیع کسی هستم که از من اطاعت کند ، و بخشنده کسی هستم که طلب بخشش می کند ، ماه ماه من ،بنده بنده من و رحمت من است . هرکسی در این ماه مرا بخواند او را اجابت می کنم و هر کسی چیزی طلب کند به او عطا میکنم و هر کس از من هدایت بخواهد او را هدایت می کنم . این ماه را رشته ای بین خود و بندگانم قرار دادم که هر کس به این رشته چنگ زند به من می رسد .
وبلاگ نشانه شخصیت
گاهی وقتها که نگاهم به وبلاگ دوستان می افتد یاد روایتی از حضرت امیر (ع) می افتم که فرمودند : «المرء مخبوء تحت لسانه » آدمی مخفی است در زیر زبان . و به قول شاعر:
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
همه ما می دانیم که یکی ازروشهای بیان اعتقادات ومنویات درونی، روش نوشتاری است که این روش نیازمند مقدماتی است از قبیل داشتن سواد خواندن ونوشتن و نیز فراهم نمودن ابزار نوشتار ، از جمله قلم وکاغذ و اگر نوشتن به صورت دیجیتالی باشد ابزار خاص خودش را باید آماده نمود ، در ضمن اصول و قواعد صحیح نویسی را نیز باید در نظر داشت ؛ اما ساده ترین روش برای این کار روش گفتاری است که نیاز به ابزار این چنینی و مقدمات نیست
روش وبلاگی از مجموعه روشهای نوشتاری است که انسان آزادانه به بیان اعتقادات و اخلاقیات و سیاست و جامعه ووو...
می پردازد ؛اما این نکته را باید در نظر داشت که وبلاگ نویس مخفی است در وبلاگش .
آنچه که در درون و جان آدمی جریان دارد به صورت گفتار یا نوشتار در می آید و شاید این عبارت « الظاهر عنوان الباطن » ظاهر نشانه باطن است به این مطلب هم اشاره داشته باشد که ظاهر آدمی (اعم از گفتار یا نوشتار و یا رفتارویا...) نشانه شخصیت حقیقی اوست و همچنین وبلاگ نشانه شخصیت وبلاگ نویس است . موفق باشید
ولایت امانت انسان
آسمان بار امانت نتوانست کشید قرعه فال به نام من دیوانه زدند
پیامبر اکرم (ص) پس از 23 سال زحمت شبانه روزی برای هدایت امت خویش ، در بستر بیماری که به وفا ت ایشان انجامید فرمودند : « انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی » .
قرآن و اهل بیت دو شِِی گران بهائی است که رسول خدا (ص) برای سعادت امت به ودیعه گذاشتند و خوشبختی تک تک مردم را مشروط به پیروی کردن از این دو شی گران بهاء دانستند . خوب است بدانیم که این دو ثقل مکمل هم هستند و یکی به غیر از دیگری ناقص و ابتر است .
وظیفه ما در قبال ثقلین شناخت و عمل به دستورات شان می باشد . در قرآن کریم آیاتی در باره فضیلت اهل بیت (ع) موجود است که از جمله آنان آیه72 سوره مبارکه احزاب است : «انا عرضنا الامانة علی السموات و الارضین و الجبال فابین ان یحملنها و اشفقن منها و حملها الانسان انه کان ضلوما جهولا »
ما امانت را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه کردیم و آنها از حمل آن سر بر تافتند و از آن هراسیدند؛ اما انسان آن را بر دوش کشید او بسیار ظالم و جاهل بود (چون قدر این مقام عظیم را نشناخت و به خود ستم کرد ) .
نکات آیه
در این آیه شریفه چند نکته وجود دارد که نیازمند به توضیح است :
1- عرضه بر آسمانها و کوهها و زمین چه نوع عرضه است حقیقی یا مجازی ؟
2- ابای آنها چیست؟
3- امانت چیست؟
نکته اول :
اسناد عرضه بر آسمانها و زمین و کوهها به صورت حقیقی بود و این عرضه لازمه اش نوعی درک است که این موجودات آن را دارا هستند و در واقع حقیقت این امانت را درک کرده و فهمیدند که توانائی حمل امانت را ندارند آیا می شود تصور کرد این موجوداتی که در قیامت شهادت بر اعمال انسان می دهند دارای درک نباشند ؟ اینها چون درک می کنند در آخرت شاهد هستند.
نکته دوم :
ابا دو گونه است 1-ابای استکباری 2-ابای اشفا قی یا خوفی
قرآن کریم در داستان سجده ملائکه به آدم می فرماید همه سجده کردند « الا ابلیس ابی و استکبر و کان من الکافرین » ابای شیطان ابای استکباری بود که این نوع ابا مذموم است ؛ اما ابای که در این موجودات بود ابای خوف و ترس بود و این نوع ابا ممدوح است .
نکته سوم :
امانت چیست ؟
از امام (ع) روایت داریم که این امانت را به ولایت تفسیر فرمودند (بحار الانوار ج 23 / 281 )
ولایت چیست ؟ ما اگر این کلمه را آنالیز کنیم در این تجزیه متوجه می شویم که ولایت چند جزء دارد 1- معرفت 2- محبت 3- اطاعت 4- برائت
ولایت اهلبیت (ع) با شناخت به آنان و محبت و پیروی کردن از دستوراتشان و بیزاری جستن از دشمنان شا ن شکل می گیرد و در پایان باید بدانیم که این ولایت دژی است محکم در برابر عذاب الهی
ولایة علی بن ابی طالب حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی
الحمد الله الذی جعلنا من المتمسکین من ولایة علی بن ابی طالب (ع)
انسیة الحوراء
گفتگو درباره شخصیتی که حور است و به صورت انسان در آمده بسیار سخت و دشوار است، انسانی را می طلبد که در حد و اندازه آن بانوی بزرگوار باشد. پژوهش گران دانش منطق می گویند :« معرف باید اجلی از معرف باشد» یعنی تعریف کننده شئ یا باید در حد آن شئ و یا بالا تر از آن باشد. با این مقدمه می یابیم ، برای شناختن این بانوی بزرگوار راهی جز مراجعه به فرمایشات اهل بیت (ع) نداریم .
باید توجه داشت که در تعریف و بیان حقایق، نباید دچارافراط و تفریط شویم ، نه مانند غالیان، اهل بیت (ع) را تا حد الوهیت بالا ببریم ونه مانند برخی کج فهمان ،آنان را از حد انسانهای معمولی نیز پایین تر معرفی کنیم . روایتی از معصوم (ع) به تواتر نقل شده که فرمودند:« ما را خدا قرار ندهید ودر فضل ما هر چه خواستید بگویید »
تولد آن حضرت
ازعوامل تربیتی و تکاملی انسان ، سه عامل ( پدر ومادر، غذا ، محیط ) می باشد.
آن بانوی بزگوار، پدری چون حضرت محمد (ص) دارد که اول شخص عالم امکان است و مادری همچون ام المومنین خدیجه (س) که جزو زنان برتر عالم است . رسول گرامی اسلام فرمودند : از مردان افراد زیادی به کمال رسیدند و از زنان به کمال نرسیدند مگر چهار نفر 1-آسیه زن فرعون 2- حضرت مریم 3 – حضرت خدیجه 4 حضرت زهرا (س) .
رسول خدا (ص) چهل روز قبل از انعقاد نطفه آن بانوی بزرگوار، ماموریت یافتند تا در غار حراء به عبادت وبندگی بپردازند و پس ازآن به منزل برگشته و ازغذای بهشتی(که توسط فرشتگان نازل شده بود )میل فرمودند تا نطفه برترین بانوی عالم منعقد گردد.
کوثر یا خیر کثیر
آیات سوره مبارکه کوثر در شان و منزلت حضرت صدیقه (س) نازل شده است و خطاب به رسولش که ای رسول : « ما به تو خیر کثیر عطا کردیم » و چه خیری از این بالاتر، همگی می پنداشتند ازدیاد نسل از فرزند ذکور است ؛ ولی سوره مبارکه کوثر خط بطلانی بر این پندار کشید و همگی دیدند که ذریه رسول خدا تمامی از فرزندان حضرت زهرا (س) می باشند .
کفو و همتای حضرت علی (ع)
وقتی به آیاتی که در فضایل حضرت امیر (ع) است مراجعه می کنیم می بینیم که حضرت زهرا(س) نیزدر برخی از آن فضایل با حضرت امیر(ع) شریک است. به عنوان نمونه :
1- در داستان توبه حضرت آدم یکی از کلماتی که به واسطه آن توبه آدم پذیرفته شد اسم مقدس حضرت زهرا (س) بود سوره بقره /37
2- در داستان مباهله با نصارای نجران آن بزگوار در کنار حضرت امیر حضور دارد سوره آل عمران / 61
3- در امتحان حضرت ابراهیم (ع) که بعد از آن حضرت ابراهیم به مقام امامت رسیدند ، حضرت زهرا جزء آن کلمات بودند سوره بقره /124
4- یکی از اسامی که حضرت نوح برای ایمنی از طوفان در جلوی کشتی نوشتند ، اسم مبارک ایشان بود
5- آیه تطهیر و یکی از اصحاب کساء سوره احزاب / 33
بهشت بوی فاطمه می دهد نه فاطمه بوی بهشت
پیامبر اکرم (ص) گاهی اوقات حضرت زهرا (س) را می بوییدند و این عمل حضرت اعتراض برخی زنانش ؟ را برانگیخت( و شاید این اعتراض از حسادت بود ) که فاطمه بزرگ است و صلاح نیست او را ببوسی و ببویی ؟؟... حضرت رسول فرمودند:« هر وقت دلم برای بهشت تنگ می شود فاطمه ام را می بویم و از او بوی بهشت استشمام می کنم »
البته باید توجه داشت که این افتخار بهشت است که بوی فاطمه بدهد.
چرا فاطمه
حضرت صادق (ع) فرمودند : انما سمیت فاطمه بفاطمه لا لنا س فطموا عن حق معرفتها = فاطمه را فاطمه نامیدند چونکه مردم از شناخت حقیقت اوجدا و عاجزند.
آری من ادرک فاطمه فقد ادرک لیلة القدر ولی چه کسی اورا شناخت ؟ یاد روایتی از رسول خدا افتادم که فرمودند : یا علی نشناخت مر مگر تو و فاطمه و نشناخت تو را جز من و فاطمه و نشناخت فاطمه را جز من و تو .
جهان فردوس برین سرشته با آب و گلت
به گل مقابل چو شدی خجل شد و منفعلت
توئی توئی روح نبی ز سوی حق منتخبی
که آیت کوثر او به شان تو قد نزلت
اذا السماء انفطرت اذاالنجوم انکدرت
به محضر عدل خدا به روز محشر سئلت
که فاطمه دخت نبی عطای حق رکن علی
به دست آن قوم شقی بای ذنب قتلت
اللهم انی اسئلک بفاطمة وابیها و بعلها و بنیها و سر المستودع فیها ان تصلی علی محمد و آل محمد و احشرنا معهم فی الدنیا و لآخرة
مدینه منوره بعد از وفات رسول اکرم (ص) شاهد عجیب ترین حوادث روزگار بود و بدون شک اثر فوق العاده ای در تاریخ آن عصرمسلمین و عصر های دیگر حتی تا به امروز داشته است .
حوادثی که پیامبر (ص) پیشا پیش برخی از آن را برای عموم و برخی را به صورت خصوصی برای اهل بیت (ع) بیان فرمودند .
از آن جمله فرمایشی است که پیامبر اکرم (ص) به حضرت امیر (ع) فرمودند : « یا علی سیاتی زمان علی امتی لا یبقی من الاسلام الا اسمه و لا من القرآن الا درسه » = یا علی به همین زودی زمانی فرا می رسد که از اسلام چیزی جز اسمش و از قرآن جز درسش چیزی باقی نمی ماند . اکنون جای تامل است که پیامبر اکرم 23 سال زحمت کشید تا اسلام را تبلیغ کند حال چه اتفاقی قرار است بیافتد ،که پیامبر (ص) می فرماید از اسلام جز اسم چیزی باقی نمی ماند ،با کمی تامل در تاریخ اسلام به این مساله پی می بریم .
دنیا طلبان در تمامی روزگاران با دستورات دینی که با منافع دنیایی آنان منافات و تعارض ایجاد کرده بود، سخت مبارزه می کردند ،رسول اکرم (ص) نیز از این قاعده مستثنی نبود و عمده دشمنی های سران قریش با حضرت نیز از این مساله سرچشمه می گرفت .
آنان برای تامین خواسته های خویش، تمامی راهها را( اعم از تطمیع ، تهدید ، ترور شخصیت و حتی ترور شخصی در لیلة المبیت ) با پیامبرآزمودند و در اهدافشان عقیم ماندند . تنها امید این گونه افراد بر مرگ و وفات پیامبر (ص) بود، می گفتند:« پیامبر از دنیا می رود و ما راحت می شویم» این امید شان هم در حادثه غدیر خم به نا امیدی تبدیل شد ،آنجا که قرآن مجید می فرماید : « الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم واخشون » (1) = امروز ، کافران از زوال دین شما نا امید شدند بنا بر این از آنها نترسید بلکه از من بترسید .
1-سوره مبارکه مائده / 3
حدیث نا نوشته
اولین حادثه در زمان حیات رسول خدا (ص) اتفاق افتاد حضرت (ص) فرمودند : « ایتونی بدواة و کتف لا کتب لکم کتابا لن تضلوا بعده ابدا »
((تاریخ طبری ج3 / 61؛ ارشاد مفید ص 87 )) = دوات و کاغذی برایم بیاورید تا برای شما چیزی بنویسم تا بعد از آن هرگز گمراه نشوید ؛ اما فردی ؟گفت: « برگردید ، درد بر پیامبر غلبه کرده و هذیان می گوید کتاب خدا برای ما کافی است » طبقات ابن سعد ج2 / 242؛ تاریخ طبری ج3/61و...
انکار وفات پیامبر (ص)
دومین حادثه انکار وفات پیامبر توسط یکی از صحابه ؟ ( می توانید برای پی بردن به نام این شخص به منابعی که ذکر می گردد مراجعه کنید برای حفظ وحدت ملی و انسجام اسلامی از بردن نام این گونه افراد خودداری می کنم )می باشد هنوز لحظاتی از وفات پیامبر نگذشته بود ولی او می گفت : « کسی که گمان کند پیامبر از دنیا رفته ، بداند پیامبر باز می گردد و دست و پای او را قطع خواهد کرد.
(( سیره ابن هشام ج4 / 305 و تاریخ طبری ج3 /67، ترجمه تاریخ یعقوبی ج1 / 511 ))
تشکیل سقیفه
سومین حادثه مربوط به زمانی می شود که حضرت امیر (ع) به همراهی با عباس بن عبد المطلب و فضل بن عباس و قثم بن عباس و اسامه مشغول به تجهیز و تغسیل پیامبر بودند که خبر اجتماع انصار در سقیفه بنی ساعده به گوش ابوبکر و عمر و ابو عبیده جراح رسیدشتابان به سوی سقیفه رفتند (( تاریخ طبری ج3/67 و الکامل ابن اثیر ج2/189 ))
مبارزه با اهل بیت (ع)
پس از جریان سقیفه و به خلافت رسیدن خلیفه اول مسائلی برای خاندان وحی و نبوت ایجاد گردید .
سران قریش با خاندان وحی سه گونه مبارزه را آغاز کردند:
1- مبارزه اقتصادی یا همان غصب فدک
2- مبارزه فرهنگی یا همان شعار کتاب خدا ما را بس است
3- مبارزه سیاسی یا همان غصب خلافت
در مقابل این مبارزات باید دفاعی صورت بگیرد در آن زمان که ارتد الناس بعد النبی الا ثلاثة او سبعة = بعد وفات پیامبر مردم مرتد شدند الا سه یا هفت نفر که این ارتداد به معنای بازگشت به جاهلیت است نه ارتداد به معنای مسیحی یا یهودی شدن ...
و چونکه روح عصبیت و عربیت دوباره در مردم جزیرة العرب زنده شده بود ،بلال حبشی و سلمان فارسی و ابوذر غفاری و صهیب رومی در نظر آنان ارزشی نداشتند ،چرا که سلمان و صهیب عرب نبودند بلال برده آزاد شده بود و ابوذر هم قبیله نداشت تا از او حمایت کند . از طرفی دیگر حضرت امیر (ع) برای حفظ اصل اسلام مامور به سکوت بودند پس چه کسی بایداز حریم اما مت و ولایت در مقابل این بدعت ها مبارزه کند ؟ا
اینجاست که به نقش حضرت زهرا (س) در این نقطه حساس پی می بریم او که خود معصومه است و از هر گونه خطا و اشتباهی مبرا است
در مقابل هر سه نوع مبارزه به تنهایی به دفاع برخاسته و تا پای جان در این راه ( حمایت از حریم امامت و ولایت ) ایستادگی نمود تفصیل این سه نوع مبارزه باشد برای بعد ان شاء الله موفق باشید.
خویشاوندی عملی
انسان موجودی است اجتماعی و برای برقراری روابط اجتماعی نیاز به معاشرت و انس گرفتن با دیگران دارد، لفظ انسان نیز از ماده انس است بدین خاطر انسان از طریق مختلف با هم نوعش ارتباط برقرار می کند خدای سبحان نیز برای تامین این نیاز بشری دو نوع ارتباط را قرار دادند یکی ارتباط سببی و دیگری ارتباط نسبی .
از جنبه ملکوتی نیز انسان محتاج ارتباط با خدای سبحان است و برای برقراری این نوع ارتباط ، به انسان های کامل ( که آنها را واسطه در فیض می نامیم ) نیازمند است .
مصداق کامل این واسطه ها اهل بیت (ع) می باشند و برای دستیابی به این بزرگواران اهلیت لازم است . و این اهلیت دیگر ربطی به ارتباط نسبی و سببی ندارد. قرآن مجید درباره پسر حضرت نوح می فرماید : انه لیس من اهلک = او از اهل تو نیست انه عمل غیر صالح (1) چرا پسر نوح از اهل او نیست چونکه او کار شایسته نداشت آری
پسر نوح با بدان بنشست خاندان نبوتش گم شد
از طرفی رسول اکرم «ص» در مورد سلمان فارسی فرمودند : منا اهل البیت =
سلمان از ما اهل بیت است چگونه سلمان به مقام اهلیت رسید ؟ با عمل صالح
باغداران گاهی برای شیرین شدن میوه درختی ، آن را پیوند می زنند که این پیوند باعث شیرینی میوه می شود ،حال ما انسانها اگر بخواهیم شیرین بشویم راهش پیوند زدن با اهل بیت عصمت و طهارت است ، که این پیوند ، پیوند عملی است .
و این پیوند جاودانه و پایدار تر از هر گونه پیوند نسبی و سببی است چه بسیار ابو جهل ها که پیوند نسبی با پیامبر داشتند و جهنمی شدند و چه بسیار سلمان و ابوذر ها که با پیوند عملی بهشتی شدند تا آنجا که پیامبر اکرم (ص) فرمودند : شوق بهشت به سلمان بیش از شوق سلمان به بهشت است.آری به همین خاطر امام صادق پیوند عملی را بهتر می پسندد تا پیوند نسبی آنجا که می فرماید : ولایتی من علی بن ابی طالب احب الی من ولادتی منه = آن ولایتی که من از امام علی (ع) دارم نزد من محبوب تر است از ولادت من از حضرت علی (ع) .
خداوند توفیق عمل صالح به همه ما مرحمت فرماید
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- سوره مبارکه هود / 46
ملاک قبولی اعمال
هر انسانی دارای عملی است، که عمل او یا عمل صالح است و یا عمل طا لح ( غیر صالح) در قرآن کریم بسیار فراوان می بینیم که هر جا بحثی از عمل صالح است ،قبلش از ایمان سخن به میان آمده ، به عنوان مثال به این آیه شریفه توجه کنیم : الذین آمنوا و عملوا الصالحات طوبی لهم و حسن مآب (1) = آنها که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند پاکیزه ترین (زندگی ) نصیبیشان است و بهترین سرانجامها .
با دقت در این آیات به این نتیجه می رسیم که سرچشمه عمل صالح ،ایمان است . انسانی که مومن ( یا به عبارت دقیقتر در حالت ایمان )است از او کارهای شایسته سر می زند .
وقتی که ایمان و عمل صالح در کنار هم قرار گرفتند ،آثار و فوائد زیادی برای انسان دارند ، که قرآن به آنها اشاره می کند :
1- عاقبت به خیری سوره مبارکه رعد / 29
2- رسیدن به حیات طیبه سوره مبارکه نحل / 97
3- تبدیل سیئات به حسنات سوره مبارکه فرقان /70
4- کفاره سیئات و بدیها سوره مبارکه عنکبوت /7
5- رستگاری سوره مبارکه قصص /67
6- دو برابر شدن عمل سوره مبارکه سباء / 37
7- زیان کار نبودن سوره مبارکه عصر / 3
8- مغفرت و بخشش سوره مبارکه مائده / 9
9- هدایت خاصه پروردگار سوره مبارکه یونس / 9
10- اصحاب بهشت سوره مبارکه هود / 23
البته این استقراء ، استقراء ناقصی است که انجام شده و اگر کسی با دقت تمام ،آیات قرآن را بررسی کند، قطعا از آن چه که ما ذکر کردیم بیشتر می یابد .
اکنون طلبی که باقی ماند مساله قبولی اعمال است آیا هر عملی به خودی خود قبول است ؟ کار بد که بحثی در آن نیست ؛اما آیا هر کار خوبی در در گاه خدای سبحان قبول است ؟
این سوالی است که قرآن کریم ،این دفترچه سعادت و هدایت بشریت ،به ما جواب می دهد.قرآن ملاک قبولی اعمال را تقوا بیان کرده است در آنجا که می فرماید : انما یتقبل الله من المتقین (2) = همانا خدا عمل را از پرهیز کاران می پذیرد
پاسخ به یک سوال
آیا این معیار باعث دلسردی افراد عادی یا گنهکار از انجام کار خیر نمی شود ؟ (3)
جواب : اولا تقوا درجاتی دارد و افراد عادی هم مرحله ای از تقوا را دارا می باشند چنانچه در قرآن می فرماید عزیز ترین شما نزد خدا با تقوا ترین شماست ان اکرمکم عند الله اتقیکم (4)
ثانیا اگر گفتند دولت فارغ التحصیلان دانشگاه را می پذیرد مراد آن است که شرط استخدام رسمی ، فارغ التحصیل دانشگاه بودن است ، نه اینکه دیگران حق هیچ گونه کاری ندارند و یا اگر کاری انجام دهند پاداششان ضایع گردد.
ثالثا پذیرش عمل نیز درجاتی دارد :
1-قبول عادی
2- قبول شایسته « بقبول حسن» (5)
3- قبول برتر « و تقبل باحسن قبولک» (6)
بنابر این ، هر کسی به مقدار تقوایی که دارد کارش قبول می شود .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1-سوره مبارکه رعد /29
2- سوره مبارکه مائده /27
3- تمثیلات آقای قرآئتی / 24
4- سوره مبارکه حجرات/13
5- سوره میارکه آل عمران/37
6-مفاتیح الجنان ـــ دعای وداع ماه مبارک رمضان