تعقل و تفکر
شاگردی خدا
در آستانه دوازدهم اردیبهشت و سالروز شهادت فقیه متاله و فیلسوف متفکر استاد شهید مرتضی مطهری هستیم ،همه ما می دانیم به مناسبت شهادت آن استاد فرازنه این روز را به نام معلم نام گذاری کردند .
حق و انصاف هم همین بود که روزی به نام معلم اسم گذاری شود و چه روزی بهتر از روز شهادت استاد مطهری ،در این روز از منزلت و مکانت معلم بسیار گفته می شود ؛اما ما در این نوشتار کوتاه نمی خواهیم آنچه را که دیگران بیان می کنند تکرار کنیم ، بلکه از دریچه دیگری می خواهیم به روز معلم نگاه کنیم ،یعنی از دریچه شاگرد ی .
قرآن کریم اولین معلم را خدا معرفی می کند و می فرماید : « علم الانسان ما لم یعلم » (1) و به انسان آنچه را که نمی دانست آموخت .
دومین معلم رسول اکرم (ص) می باشند که ایشان هدف بعثت شان را برای کرامت انسانی بیان داشتند و فرمودند : « انی بعثت لاتمم مکارم الا خلاق » (2)
حال سخن در این است که چه کسانی توفیق شاگردی خدا و رسولش را دارند و برای ثبت نام در دانشگاه الهی چه مراحل و شرائطی را باید طی کرد؟
و آیا کرامتی که هدف مبعوث شدن پیامبر اعظم (ص) می باشد به چه چیزی حاصل می گردد ؟
برای پاسخ به هر دو سوال به قرآن کریم مراجعه می کنیم ،خداوند سبحان راه رسیدن به کرامت را تقوا معرفی فرمودند ، تقوا مایه کرامت آدمی است و هر چقدر تقوای انسان بیشتر باشد کرامت انسان بیشتر « ان اکرمکم عند الله اتقیکم » (3)
کسیکه با تقوا شد در هیچ کاری فرو نمی ماند بلکه از آن خارج می شود « و من یتق الله یجعل له مخرجا »(4) = و هر کسیکه تقوای الهی پیشه کند خداوند راه نجاتی برای او فراهم می کند
همچنین خدای سبحان شرکت در دانشگاه خویش رامشروط به تقوا وپرهیزگاری دانستند که اگر کسی تقوا داشته باشد خداوند استاد و معلم او ست « اتقوا الله و یعلمکم الله » (5)
پس بیاییم در روز معلم با تکریم از اساتید مان زمینه شاگردی خدا و رسولش را در خودمان فراهم نماییم به امید آن روز اللهم الرزقنا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- سوره مبارکه علق آیه 5
2- مکارم الاخلاق مرحوم طبرسی
3- سوره مبارکه حجرات آیه 13
4- سوره مبارکه طلاق آیه 2
5- سوره مبارکه بقره آیه 282
«به بهانه سالگرد وفات کریمه اهل بیت حضرت معصومه (س) »
زندگانی بسیار کوتاه حضرت معصومه (س) با خاطرات تلخ وشیرین بسیاری توام است که به برخی از آنها اشاره می کنیم :
خواهر و برادر نمونه
در تاریخ انسانها خواهران و برادران فروا نی یافت می شوند که با تمام وجود همدیگر را دوست داشتند و در تمام عمر رشته محبت شان هرگز گسسته نشود و عشق و علاقه متقابلشان نقل مجالس و زبانزد عام و خاص است .
بارز ترین نمونه این افراد امام حسین و زینب کبری (علیهما السلام ) می باشند که همه ما با نکات برجسته ای از عشق و علاقه این برادر و خواهر آشنا ئیم .
دومین نمونه بارز برادر وخواهر نمونه خورشید فروزان امامت حضرت امام رضا و خواهر گرامیش ماه تابان برج عصمت حضرت معصومه (علیهما السلام) می باشند .
مدت 25 سال تمام حضرت رضا (ع) تنها فرزند نجمه خاتون بود زیرا از نجمه خاتون فقط دو فرزند در تاریخ ثبت شده :
1- امام رضا
2- حضرت معصومه
ولادت امام هشتم در 11 ذیقعده 148 و میلاد این بانوی گرامی در ذیقعده 173 بود .
حضرت معصومه (س) در سنین کودکی به مقامی رسید که به راحتی می توانست به پرسشهای فقهی وعقیدتی پاسخ بگوید
عزیمت به سوی ایران
بیش از ده بهار از عمر شریفش نگذشته بود که پدر بزرگوارش با زهر جفا در زندان هارون به شهادت رسید و دریائی از غم و اندوه بر قلب شریفش فرو ریخت .
تنها مایه تسلی او برادر بزرگوارش امام رضا (ع) بود که بعد از پدر حجت خدا ، دادرس امت و فریاد رس مردم مستضعف بود .
اما مامون با تهدید و نیرنگ امام رضا را از مدینه به طوس آورد دراین میان کریمه اهل بیت حدود یک سال فراق برادر را تحمل کرد ، دیگر طاقتش طاق شد و کاسه صبرش لبریز گردید و به اشتیاق دیدار برادر مدینه را به قصد مرو ترک کرد.
رنج سفر را با وسایل بسیار سخت آن روز هر چه بود تحمل کردند تا به شهر ساوه رسیدند.
مردمان ساوه در آن زمان از دشمنان سرسخت اهل بیت بودند از این رو هنگامی که موکب حضرت معصومه و همراهانش به ساوه رسید مردم به آنها حمله ور شدند و جنگ سختی در گرفت و همه برادران و برادر زادگان آن حضرت به شهادت رسیدند . در اثر این حادثه جانکاه حضرت به شدت محزون شد و در اثر این مصائب به شدت بیمار گردید.
عزیمت به سوی قم
اهالی قم که از روزهای نخست با محبت خاندان عصمت و طهارت خو گرفته بودند و اسلام را از اول همراه با ولایت امیر مومنان پذیرفته بودند هنگامی که ازاین فاجعه دلخراش آگاه شد ند به ساوه رفتند و آن بانوی بزرگوار را با احترام تمام به قم آوردند .
موسی بن خزرج بزرگ اشعری های قم شخصا زمام ناقه را به دوش می کشید و عده فروانی پیاده و سواره گرداگرد کجاوه در حرکت بودند .
دراین چند روزی که حضرت معصومه در قم بود از فراق برادر می گریست و محزون و غمگین بود
سرانجام بعد از 16 یا 17 روز روح ملکوتی آن بانوی بزرگوار عروج کرد و به ملکوت اعلی پیوست .
آیتی ازخداست معصومه لطف بی انتها ست معصومه
عطر باغ محمدی دارد زاده مصطفی است معصومه
از مدینه به قصد خطه طوس رهروی خسته پاست معصومه
تازیارت کند برادر خود را فکروذکرش دعاست معصومه
روزو شب عاشق بیابان گرد خواهری با وفا ست معصومه
یامگراوست زینب دگری کز برادر جد است معصومه
منابع :1- حضرت معصومه(س) فاطمه دوم محمد محمدی اشتهاردی (ره)
2- کریمه اهل بیت (س) علی اکبر مهدی پور
ویژگی های شیعه از زبان امام عسکری (ع)
لفظ شیعه از اصطلاحاتی است که در زمان رسول خدا (ص) استعمال می شده و حتی رسول اکرم (ص)این واژه را در مورد پیروان حضرت امیر (ع) بکار بردند .
شیعه در لغت به معنای پیرو و دنباله رو می آید کسی که پشت شخصی در حرکت است می گویند او شیعه اوست از همین باب است تشییع جنازه ، مشایعت ، مثلا اگر کسی جلوی جنازه در حرکت باشد نمی گویند او تشییع جنازه می کند عرف این است که مردم به دنبال جنازه حرکت می کنند تا صدق تشییع بشود ما هم اگر می خواهیم شیعه اهل بیت باشیم باید دنبال رو آنان باشیم
نه عقب تر ونه جلو تر
حال، شیعه بودن چه شرایط و ویژگی دارد این مطلب را در کلمات معصومین (ع) دنبال می کنیم و چون روز میلاد امام عسکری (ع) می باشد به بهانه سالروز میلاد با سعادت آن امام همام در این خصوص به فرمایشات ایشان مراجعه می کنیم :
ویژگی های شیعه
در یک حدیث نورانی امام عسکری (ع) این ویژگی ها را بیان می کنند :
1- پرهیز کاری در دین
2- راستگویی
3- حفظ امانت
4- رفتار خوب با همسایه و مردم
5- کوشش در راه خدا
6- زیاد یاد خدا کردن
7- زیاد یاد مرگ بودن
8- زیاد قرآن خواندن
9- زیاد صلوات بر پیامبر اعظم (ص) فرستادن
تحف العقول عن آل الرسول ص 367
خودشناسی و خود سازی
در حدیث شریف که نقل شد حضرت فرمودند : من عرف نفسه فقد عرف ر به
هر کسی که خود را شناخت قطعا خدایش را شناخت . حال این چه نوع شناخت و معرفت است در باب شناخت شنا سی بحثی که مطرح است ابزار شناخت است که حس ، وهم ، عقل، قلب وسیله ها یی برای شناخت می باشند که در این حدیث مقصود از شناخت ، معرفت قلب یا شهود ی است .
اولین گام در معرفت شهود ی تامل در خود است و کسی که خود را درک می کند ، کلیات را ،اعم از نظری وعملی ،دریافت می کند و این مطلب را در می یابد که همه عوالم وجود در جرمی کوچک به نام انسان نهفته است . آدمی معجونی است از فرشته و شیطان .
من ملک بودم فردوس برین جایم بود آدم آورد در این دیر خراب آباد م
گام دوم تامل در قوا و ابزارهایی است که دراختیار نفس است . در مقام مثال ، قلب مانند قلعه ای است که در ساحل بحر هستی واقع شده و این قلعه پنج دریچه به سوی خشکی و پنج دریچه به سوی دریا دارد. حواس ظاهر همان درهای ورود به بحر وجود ند . این حواس همان طور که می تواند به خشکی راه پیدا کند قادر است به سوی عالم غیب رو کند در قرآن بارها این معنا تصریح شده است : لهم قلوب لایفقهون بها و لهم اعین لایبصرون بها و لهم آذان لایسمعون بها اولئک کالانعام = قلب دارند امانمی فهمند چشم دارند اما نمی بینند و گوش دارند اما نمی شنوند آنان مانند چهار پایان اند.
از این آیه و آیات مشابه در می یابیم که ملاک امتیاز انسان از حیوان ، قلبی است که دریچه ها یش به سوی بحر وجود گشوده شده باشد ؛ چشمی که معنویا ت را ببیند و گوشی که ندای حق را بشنود اگر چنین نبود ، همانند چهار پای است که رو به سوی چمنزار طبیعت دارد . مقام قلب مقام عرش است و تنها موجودی که قابلیت درک عوالم بی نهایت راپیداه کرده انسان است .
اولیای الهی با حواس باطن ، امور غیر مادی را احساس می کردند . در این باره حکایات فراوانی وجود دارد چنان که دباره اویس قرنی نوشته اند که رسول خدا (ص) درباره وی فرمود: انی لاجد نفس الرحمان من جانب الیمن
یعنی بوی خدا را از طرف یمن استشمام می کنم . بدیهی است هر کسی این شامه را نداد.
خود شناسی وخود سازی (2)
حدیث معروفی است که هم از وجود نورانی رسول اکرم (ص) و هم از امیر مومنان علی (ع) نقل شده که : من عرف نفسه فقد عرف ربهغررالحکم ج 5 ص 194
کسی که خودش را شناخت پروردگارش را قطعا می شناسد .
در این حدیث لفظ معرفت به کار رفته نه لفظ تعقل یعنی انسان برای شهود نفس نیازمند مقدمات فلسفی نیست این دریافت شهودی و عینی است.
انسان از عوالم گوناگون هستی که در وجودش تعبیه شده است بهره مند می شود . از عالم ماده ،عالم نفس ، عقل و قلب برخوردار است ونسبت به همه این عوالم درک شهودی دارد . از نفس خویش درک حضوری دارد و کلیات را درک می کند دریافتی که صرف تصور ذهنی نیست بلکه از مقوله دیدار است .
خودشناسی و خداشناسی
در بحث های گذشته بیان شد که خودشناسی مقدمه خداشناسی است . بحث در این است که معرفت نفس وخود شناسی چیست ؟ برخی از بزرگان گفته اند معرفت نفس ، معرفت حضوری و شهودی است و مساله را به برهان علیت احاطه داده اند. البته این سخن در جای خود صحیح است اما روش اثبات از طریق عقل و برهان است نه عرفان.
برخی دیگر همان طریق فلسفی را با تعبیری دیگر بیان کرده اند . از این نظر این گروه مراد از حدیث«من عرف نفسه فقد عرف ربه » این است که انسان سنخیت وجودی نفس را با تصوراتش دریافت می کند .
حقیقت این است که جایگاه معرفت و شهود جایگاهی عرفانی است و معرفت نفس کار عقل نیست و ابزار آن قلب است.
مبارزه با نفس
در بحث های گذشته مطرح شد که انسان دارای دو گونه دشمن (بیرونی و درونی ) است، که دشمن بیرونی شیطان نامیده می شود و دشمن درون نفس .
همچنین راه مقابله با دشمن بیرون بیان شد ؛ اما دشمن درون یا همان نفس باقی ماند .
نفس که به عنوان دشمن درون شناخته می شود سخت ترین و قوی ترین وخطرناک ترین دشمن انسان محسوب می گردد . تا حدی این دشمن خطرناک است که بزرگان دین اعم از رسولان وانبیاء اوصیای آنان از خطر این دشمن به پروردگار عالم التجاء داشته اند .
ام المومنین ام سلمه (س) می گوید : نیمه شب دیدم که پیامبر اعظم (ص) در بستر نیستند پس از جستجو متوجه شدم که ایشان گوشه اتاق فرش را کنار زده و صورت مبارک را روی خاک گذاشته و در حال گریه به خداوند عرض می کنند که : الهی لا تکلنی الی نفسی طرفة عین ابدا = پروردگارم به یک چشم بهم زدن مرا به حال خودم وا مگذار .
قرآن کریم از زبان حضرت یوسف (ع) بیان می کند : و ما ابرئ نفسی ان النفس لامارة بالسوء الا ما رحم ربی = من هرگز نفس خویش را تبرئه نمی کنم که نفس سرکش بسیار به بدیها امر می کند مگر آنکه پروردگارم رحم کند .
حال برای مبارزه با نفس یا همان دشمن درون اولین قدم شناخت نفس است .لیکن قبل از شروع بحث این سوال مطرح است : کدام نفس است که شناخت آن مقدمه در مبارزه و خدا شناسی است ؟ آیا همان نفخه الهیه است که ملاک برتری انسان بر فرشتگان است ؟ و یا نفس ملهمه است که خدا به آن سوگند یاد فرمود : و نفس و ما سویها فالهمها فجورها و تقویها و یا نفس اماره به سوء است ؟ ویا نفس لوامه است ؟
آیا نفس مطمئنه است و آیا نفس فا نیه ؟ پاسخ آنکه مقصود همه آنها ست یعنی آن مجموعه ای که شخصیت انسان را می سازد و او را جامع عالم ملک و ملکوت می کند .
راههای مقابله با دشمن
در بحث گذشته بیان کردیم که برای مقابله با شیطان ابتداء باید راههای نفوذ او را بدانیم که طبق فرمایش قرآن شیطان در راه محکم واستواری که به سوی خدا منتهی می شود نشسته و مانع رسیدن آدمی به مقصد می شود؛اما مساله به اینجا تمام نمی شود بلکه قرآن می فرماید: «انه یریکم هو وقبیله من حیث لا ترونهم » (1) او وهمکارانش شما را می بینند از جاییکه شما آنها را نمی بینید .
آری فهمیدن راه وسوسه شیطان کاری بس دشوار است که او از هر دری وارد می شود.
پیامبر اعظم (ص) به امیر المؤمنین(ع) فرمودند: یا علی به آن مقدار که تو راه حق را می دانی شیطان راه باطل را می داند . او که مولای متقیان است ما چه کنیم؟؟؟ ما جز پناه بردن به ذات مقدس الهی راهی نداریم .
دانشمندی در هنگام تلاوت آیه بالا با خودش گفت مگر می شود شیطان از راهی وارد شود که من دانشمند هم متوجه نشوم پس فرق من با یک عوام در چیست ؟ پس از مدتی شبی در هنگام خواب و بیداری، شیطان را در گوشه اتاق می بیند، شیطان به او پیشنهاد بحث علمی می دهد و می گوید بیا تا با هم مباحثه علمی کنیم او در جواب می گوید اگر من بییایم حرف تو را گوش کردم، شیطان خودش بلند می شود(دقت شود شیطانی که متکبراست اینجا متواضع می گردد )و به نزد عالم می رود، آن دو حدود یک ساعت با هم مباحثه کرده و در پایان شیطان در بحث شکست می خورد، آن دانشمند به شیطان می گوید دیدی تو را شکست دادم !!شیطان جمله ای می گوید که قلب این عالم را می سوزاند او می گوید: من فقط می خواستم یک ساعت وقت تو را بگیرم همین .
مرحوم شهید دستغیب در کتاب استعاذه نقل می کنند : شیطان 99 کار مستحبی در پیش پای انسان قرار می دهد تا در صدمی انسان را به گناه بیاندازد .
اعاذناالله من شرور انفسنا والشیاطین
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(!)اعراف( 27 )
راههای مقابله با دشمن
در بحث گذشته بیان شد که انسان دو نوع دشمن دارد:1)دشمن درونی 2)دشمن بیرونی ودر این مبحث مابه فضل الهی روش مقابله با آن دو نوع دشمن رابیان می کنیم .البته در ابتدا ما باید راه های نفوذ هرکدام را بدانیم تا در مقام دفاع ومقابله بر آییم
در آغاز از دشمن بیرونی یعنی شیطان شروع می کنیم : طبق آیات قرآن شیطان موجودی است از جنیان که از آتش خلق شده است .این موجود که به ظاهر شش هزار(1) سال عبادت خدا را کرد در اثر نافرمانی پروردگار از بهشت برزخی (2)رانده شد او در موقع خروج از خداوندمهلت خواست و گفت :من در صراط مستقیم تو می نیشینم و بندگانت را فریب می دهم .
نکته کلیدی در کلام شیطان صراط مستقیم (3) است.او راه نفوذ در انسانهارا منحرف کردن از جاده محکم واستواری می داند که به خداوند منتهی می شود.
نکته دوم اینکه اگر انسان در صراط مستقیم گام بردارد تحت ولایت خداست و اگر در مسیر صراط مستقیم گام برندارد تحت ولایت شیطان است .وشیطان برکسانی که تحت ولایت اویند سلطنت دارد.
نکته سوم اینکه چون اغلب راههای نفوذ شیطان برای عامه مردم محسوس نیست لذا باید خودمان را به دو اسلحه ی(گریه ودعا)(4) که خداوند در اختیار انسان قرارداد مجهز کنیم.
...... ادامه دارد.
پاورقی ها
(1)((الته معلوم نیست این شش هزار سال سال دنیایی است که 365 روز است یا سال قیامتی که روزش هزارسال است)).
(2) در روایات مااز دو گونه بهشت سخن به میان آمده یکی بهشت برزخی ودیگری بهشت آخرتی فرق های بین این دو بهشت وجود دارد که عمده فرق آن در جاودانه بودن بهشت آخرتی است و در قرآن هرجا سخن از این بهشت به میان آمده تعبیربه خلود و جاودانگی شده است و هرکسی که وارد به بهشت آخرت گرددهمیشه در آن خواهد بودامادر بهشت برزخی هبوط ویا خروج ممکن است . آن بهشتی که حضرت آدم از آن هبوط پیدا کرد ویا شیطان از آن رانده گشت آن بهشت برزخی یا به تعبیر دوم بهشت دنیایی بود.
(3) آنچه که در ترجمه صراط مستیقم به عنوان راه راست بیان می شود معنای دقیقی نیست مستقیم به معنای راه محکم واستواراست درمقابل راه های که محکم نیستند ولغزندگی دارند. کامل ترین مصداق راه مستیقم اهل بیت (ع) هستند.
(4) امام رضا (ع) فرمودند: برشما واجب است که از سلاح انبیاءاستفاده کنید عرض کردند اسلحه پیامبران چیست؟ حضرت فرمودند: دعا . امیرالمؤمنین در دعای کمیل می فرمایند: ارحم من راس ماله الرجاء وسلاحه البکاء = رحم کن به کسی که سرمایه اش امید به رحمت توست و اسلحه اش گریه است.
یکی از مسائلی که در خودسازی انسان نقش اساسی دارد دشمن شناسی است ماباید بدانیم دشمن ما کیست ؟و از چه راه هاو ابزارهای برای شکست ما استفاده می کند ؟
طبق آیات وروایات انسان دو گونه دشمن دارد :
1) دشمن درونی یا دشمن نزدیک
2)دشمن بیرونی یا دشمن دور
نزدیک ترین دشمن به آدمی نفس اوست که به فرمایش امام امیرالمومنین (ع) :
اعدی عدوک نفسک التی بین جنبیک = دشمن ترین دشمنان نفس توست که درکنار توست
آری نفس این نفس اماره که آدمی را دائما به بدی دعوت می کند دشمن نزدیک است
شیشه نزدیکترازسنگ نداردخویشی هرشکستی که به انسان برسدازخویش است
اما دشمن دور شیطان است
طبق فرمایش قرآن شیطان فقط وسوسه گر است او انسان را به سمت بدیها تحریک می کند این انسان است که با اختیار خود به سمت بدی می رود. شیطان بیش از این قدرتی ندارد لذا وقتی درقیامت انسان ها جلوی شیطان را می گیرند واعتراض می کنند که تو باعث شدی ما جهنمی بشویم او در پاسخ می گوید : فلا تلومونی ولوموا انفسکم =مرا ملامت وسرزنش نکنید نفستان را ملامت کنید من فقط وسوسه می کردم و این شمابودید که به دنبال بدی می رفتید.